چگونه حتی در شغلی که دوست نداریم، معنایی پیدا کنیم؟

کار کردن در شغل رویایی بهترین حالتی است که می‌توانیم در زندگی‌مان داشته باشیم. ولی واقعیت این است که همیشه چنین اتفاقی نمی‌افتد و گاهی مجبور هستیم در شغلی که حتی خیلی دوستش نداریم مشغول به کار شویم. در شرایطی که در کار ایده‌آل‌مان قرار نداریم ممکن است پیدا کردن معنا و انگیزه برای ادامه دادن کار سختی باشد. محتمل است بارها در مورد تاثیر کاری که انجام می‌دهیم تردید کنیم. ممکن است رفتارهایی در محیط ببینیم که ما را ناامید یا دلسرد کنند. این معنا و انگیزه‌ای که دنبالش هستیم، چیز عجیب غریبی مانند هوا کردن یک فیل نخواهد بود. بسیاری وقت‌ها کمک کردن به جامعه یا در اختیار گذاشتن یک خدمت برای دیگران می‌تواند همان معنایی باشید که دنبالش هستیم. در این مقاله، مسائلی که باعث دلسردی و بی‌معنایی در بین کارکنان می‌شود را مرور می‌کنیم و سعی می‌کنیم راهکارهایی برای پیدا کردن انگیزه مورد نظر ارائه دهیم.

چگونه حتی در شغلی که دوست نداریم، معنایی پیدا کنیم؟

غلبه بر محیط کار سمی

از نشانه‌های محیط کار سمی این است که روسای شما در محل کار رفتار قدرشناسانه‌ای با شما ندارند. ممکن است فرهنگ قلدری، تبعیض یا آزار کلامی وجود داشته باشد. در چنین شرایط تحمل وضعیت بسیار سخت خواهد بود.

اگر رفتار سمی در کار مشاهده یا تجربه کردید، اول از همه آن را به مدیران یا روسای خود منتقل کنید. مثلا اگر از مدیر مستقیم خود رفتار بدی دریافت کردید آن را به مدیران بالاتر یا مدیر منابع انسانی گزارش کنید.

ممکن است از طریق گفت‌وگو یا تغییر بخش‌تان بتوانید بر مشکل پیروز شوید. اگر همچنان مشکل ادامه‌دار بود و این اذیت شدن تمام نشد، شاید بهتر باشد واقعا به عوض کردن شغل‌تان فکر کنید.

زندگی شخصی خودتان را حفظ کنید

بعضی افراد به اقتضای شغل‌شان در ساعت غیرکاری هم ممکن است با کارشان درگیر باشند. اگر این درگیری بیش از اندازه باشد می‌تواند تعادل کار و زندگی را از بین ببرد و باعث آزار همسر یا خانواده‌تان شود.

اگر در چنین شرایطی گرفتار شده‌اید با رئیس خودتان صحبت کنید. هر چه درگیری کاری شما زندگی شخصی شما را بیشتر تحت تاثیر قرار دهد، رضایت شغلی شما کمتر خواهد شد. سعی کنید با مذاکره این مشکل را حل کنید و معنای بهتری به شغل خودتان بدهید.

چشم‌انداز شغلی روشنی داشته باشید

ممکن است در طول اشتغال‌تان در یک سازمان و در یک موقعیت شغلی متوجه شوید که درجا می‌زنید و چشم‌انداز روشنی درباره پیشرفت خودتان ندارید. این مساله می‌تواند آزار دهنده باشد و شما را دچار بی‌معنایی و افسردگی کند.

سعی کنید در این مورد هم با مدیران خودتان مذاکره کنید. به عنوان مثال اگر ارتقای شغلی شما رد شد، سعی کنید دلیل آن را بیابید و اینکه آیا می‌توانید نقش خود را برای معنادارتر کردن آن تغییر دهید یا خیر. اگر موقعیت شغلی شما را راضی نمی‌کند، تقاضای انتقالی به بخش‌های دیگر را بدهید. شاید با تغییر بخشی که در آن کار می‌کنید همه چیز بهتر شود.

استرس‌ها را کم کنید و خواستار حمایت شوید

کار کردن در یک محیط پراسترس می‌تواند خیلی خسته‌کننده و انرژی‌بر باشد. ماندن در این وضعیت به‌تدریج ممکن است شغل شما را پیش چشم‌تان بی‌معنا و دلسردکننده نشان دهد. اگر در چنین وضعیتی قرار داشتید، با مدیریت در مورد اهمیت کمک گرفتن صحبت کنید. شاید لازم باشد تعادل بیشتری حفظ کنیم. حمایت شدن از سوی مدیران بالادستی‌ می‌تواند دلگرم‌کننده و یاری‌دهنده باشد.

ایده‌ها و خلاقیت‌های شما نباید نادیده گرفته شوند

هر ایده‌ای برنده نیست و قرار نیست چیزی را تغییر دهد. اما اگر به شکل گسترده برای تغییر و رشد تلاش می‌کنید و از طرف مدیرتان نادیده گرفته می‌شوید، بهتر است فکر اساسی‌تری کنید. جزئیات را بپرسید؛ شاید مسائل مربوط به بودجه یا مسائل فرهنگی باشد که به بی‌توجهی ختم می‌شود.

پس به جای دلسرد شدن و ناامیدی از رشد، سعی کنید ایده‌های ناب‌تری داشته باشید و موانع پیش رویتان را کنار بزنید. ارتباطات موثر برای عزت نفس شما مهم هستند و از طرفی به تغییر فکر مدیر شما و در نهایت پذیرفته دشدن اید‌ه‌های شما کمک می‌کند.

به دنبال مشاغل پرمعناتر بروید

برخی اوقات آن‌قدر مشکلات شغلی زیاد و غیرقابل اصلاح است که لازم است به مساله استعفا فکر کنید. اگر فکر می‌کنید معنای مورد نظر خودتان را هرگز در شغل کنونی خودتان پیدا نمی‌کنید، حس حضور در بن‌بست را دارید و استرس کاری، حال شما را خراب کرده، باید به یک شروع جدید فکر کنید. فراموش نکنید کار کردن در محیطی که رفاه کارکنان در اولویت است و امکان رشد وجود دارد، آن محیطی است که می‌توانید به دنبال خلق معنا باشید و به اهداف مد نظر خودتان برسید.

 

نظرات و پاسخ‌های شما
برای ثبت نظر وارد شوید
آگهی‌های شغلت رو قبل از بقیه ببین!