کلام تو عصای معجزه گر تو؟!
خیلی از موجودات زنده میتوانند به شکلهای مختلف با هم نوعانشان ارتباط بگیرند اما نه به شکلی که بتوان نام «زبان» را روی آنها گذاشت. حتی حیوانات میتوانند از طریق تولید آوا با یکدیگر صحبت کنند. برای جواب به این سوالتان که شاید بگویید به چه صورت؟ باید بگوییم که به آوا ها و اصواتی که به منظور رساندن پیامی رد و بدل می شود زبان می گویند. ارسطو گفته است که: انسان حیوانی ناطق است.
از دیدگاه انسان شناختی زبان واسطه همه امور است و زندگى و جامعه از طریق زبان براى انسان معنادار میىشود، یا بهتر بگوییم این زبان است که دارد فرهنگ را میسازد ، تفاوت فرهنگها به تفاوت زبانها بر میگردد. تا آنجا که بعضی از اندیشمندان انسان شناسی معتقدند سایر ویژگیهای ذهنی بشر به زبان مربوط میشود.
اما سوال ما این است که انسانها در زندگی چگونه و چه زمانی از زبان خود استفاده میکنند؟
شاید هیچ عضوی از اعضای بدن انسان به اندازه زبان پرکار نباشد که این پرکاری بعضی مواقع ما را دچار مشکل میکند. بیشتر مواقع زمان صحبت کردن، آسمان و ریسمان میبافیم و به موضوعی کوچکی، شاخ وبرگ میدهیم اما یک بیت شعر از نظامی هست که زیاد به گوشتان خورده است: «کم گوی و گزیده گوی چون دُر» مصرع دومش را هم خوب است که بدانید: تا زِ اندک تو،جهان شود پر.
جملهای به نقل از یک نفر هست که میگوید: زبان استخوان ندارد اما استخوان میشکند!
این مثال نشان دهنده میزان اهمیت، سختی و سنگینی زبان آدمیزاد است.
از نظر یک سری افراد انسانهای خوب کسانی هستند که تا از آنها سوال نشود حرف نمیزنند مگر به ضرورت! این گروه افراد همیشه مورد تایید دیگران هستند و البته گاهی هم مرموز شناخته میشوند چون معلوم نیست در افکارشان چه میگذرد.
ما آدمها به طور معمول از هم فراری هستیم، دقت کردهاید در اتوبوس و مترو زمانی که خالی باشد هر کس از در وارد میشود به فاصله یک یا دو صندلی با دیگری مینشیند؟ چون مردم ترجیح میدهند حریم خصوصی خودشان را حفظ کنند، حتی اگر مسیر هم طولانی باشد، افراد دلیلی برای حرف زدن با هم پیدا نمیکنند یا نمیخواهند که حرف بزنند البته شاید این نوع زندگی کردن و حرف نزدن را از بچگی یاد گرفتیم، چون به ما یاد داده بودند که با غریبهها حرف نزنیم و ما یاد گرفتیم که نباید غریبهها را وارد حریم خصوصی خود کنیم، ما از دیگران فرار میکنیم چون با این طرز تفکر بزرگ شدهایم و اغلب همین تفکر در بزرگسالی ما اثرات مخرب دارد. مثلا بعدها در پیدا کردن افرادی که بتوانیم با آنها حرف بزنیم مشکل پیدا میکنیم، یا به افرادی اعتماد میکنیم که نباید به آنها اطمینان کنیم و با کسانی درد دل میکنیم که بعدها احساس میکنیم اشتباه کرده ایم. چیزی که بدیهی است این است که اعتماد اجتماعی پایین است.
گروهی از افراد هستند که واقعا از مصاحبت و شنیدن حرفهای آنها لذت میبریم. اینها کسانی هستند که کتاب خواندن و درک و شعور اجتماعی بالایی دارند. چنان ماهرانه و ظریف حرف میزنند که شما ناخودآگاه از شنیدن حرفهای آنها آرام و مجذوب خواهید شد. برعکس عده ای هم هستند که تا شروع می کنند به حرف زدن همه چیز را خراب میکنند که مولوی میگوید :عالمی را یک سخن ویران کند.
آیا ظریف حرف زدن جنسیت دارد؟
ظرافت کلامی یک مبحث خیلی گسترده است، باید بگوییم که متاسفانه برخی عشوهگری و نازکردنهای زنانه را هم به ظرافت کلامی پیوند میزنند که این کار اشتباهی است. ظرافت و مهارت کلامی به فهم، درک و بکار گیری صحیح کلمات درحرف زدن بستگی دارد.
یک مثال :
اگر حرف زدن را به نقاشی تشبیه کنیم: در نقاشی قلم مو و رنگها هستند که آن طرح و نقش را تعریف میکنند و در ذهن ما شکل میدهند هرچه قدر رنگها ماهرانه تر باهم ترکیب شوند آن نقاشی با ارزشتر میشود حرف زدن هم همینطور است هر چه شما قشنگتر کلمات را بیان کنید اثر بهتری دارد و در ذهن مخاطب ماندگاری بیشتری پیدا میکند. تا به حال متوجه شده اید که کلمات انرژی دارند؟
در بخش دوم پادکست رادیو کاران با عنوان تاثیر زبان به این حقیقت جالب اشاره کرده ایم.
بیشتر گوش کنید: